تمزها

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقـار داشت - در کار عشق ما همیشه اما بود ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در کار عشق ما همیشه اما بود ...
 

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقـار داشت  

      و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت 

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست     

   گفت ما را جلوه معشوق در این کـار داشت 

یار اگر ننشــــست با ما نیست جــای اعتراض     

   پادشاهی کامـــران بود از گدایی عار داشت 

در نمی‌گیــــــرد نیاز و ناز ما با حسن دوست  

       خرم آن کز نازنینـــان بخت برخـــوردار داشت

خیـــــز تا بر کلک آن نقاش جـــان افشان کنیم 

     کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت 

گر مرید راه عشقی فکـــر بــــدنامــــــی مکن    

     شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمـار داشت

وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر    

     ذکر تسبیح ملــــــک در حلقه زنــار داشت

چشم حافظ زیر بام قصــــر آن حوری سرشت 

        شیوه جنـات تجـــری تحتــها الانهار داشت

 

 

گویند روزی ناصرالدین شاه در محفلی که میرزامحمد کاظم صبوری ملک الشعرای در بارش نیز حضور داشت دیوان حافظ را باز کرد و غزل فوق را خواند و رو به ملک الشعرایش کرد و با اشاره به بیت اول این غزل گفت که چرا با وجود اینکه بلبل در عین وصل بود ناله های زار می کرد........



 

ملک الشعرا از پاسخش عاجز ماند و از پادشاه مهلت خواست که تحقیق کرده و جواب سؤالش را پیدا کند. او به خانه برگشت و در کتابهایش غور کرد ولی به جوابی نرسید با خستگی به خواب رفت و وصال شیرازی را در خواب دید. در عالم رؤیا وصال به او گفت که معنی این بیت را در غزلی با همان وزن و قافیه غزل حافظ سروده ام. ملک الشعرا از خواب بیدار شد و در دیوان وصال غزل زیر را یافت که پاسخ سؤال ناصرالدین شاه در آن بود. وآن غزل این است:

خسروا در حالتی کین سینه غم بسیار داشت  

    یادم آمد داستــانی کانجنـاب اظهـــــار داشت 

در خصوص شعر حافـظ آنکه پرسیدی ز من   

       بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقــار داشت 

نیــمه شب غواص گشـــتم من به بحر ابجـدی   

   تـا بـبـینم ایـن صـدف آیـا چـه در دربارداشـت 

بلبلی برگ گلی شـد سیصـــــد و پنجاه و شش

    با علی و با حسین و با حسن معیـــار داشت 

برگ گل سبـز است دارد او نشــانی از حسن  

    چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت 

رنگ گل سرخ است دارد او نشـانی از حسین  

    چونکه هنگـام شـهـادت عارضی گلنـار داشت 

یادم آمد از حسین و اصـــــــــغرش در کربلا    

     برگ گل گوئی که اصـــغر بود در منقار داشت 

بلبلی باشـد علی کـز حســـرت این هـر دو گل 

    وندر آن برگ و نوا خوش ناله هـای زار داشت 

شعر حافظ را تو آخر خوش بسنجیدی "وصال "  

   تا ببینند کی توان در این سخن انکــار داشت 

 

توضیحات:

1 – وصال در این شعر گفته است مقصود از بلبل حضرت علی(ع) ، برگ گل، امام حسن(ع)  و رنگ گل که خوشرنگ است، امام حسین(ع) است.

2- نام این سه بزرگوار با حساب حروف ابجد سیصد و پنجاه و شش می شود و "بلبلی برگ گلی" نیز سیصد و پنجاه و شش می شود به عبارت دیگر مجموع نامهای علی، حسن و حسین با "بلبلی برگ گلی" معادل است. نحو? محاسبه به صورت زیر می باشد:

ع = 70  ،  ل = 30 ، ی = 10 ، ح = 8 ، س = 60 ، ن = 50 ، ح = 8 ، س = 60 ، ی = 10 ، ن = 50

اگر ارقام فوق را جمع کنید 356 می شود.

ب = 2 ، ل = 30 ، ب = 2 ، ل = 30 ، ی = 10 ، ب = 2 ، ر = 200 ، گ = 20 ، گ = 20 ، ل = 30 ، ی = 10

اگر ارقام فوق را جمع کنید 356 می شود.

3 – در یک بیت دیگر از این غزل وصال بلبل را به امام حسین و برگ گل را به علی اصغر تشبیه کرده است.

یادآوری می نمایم که خود ناصرالدین شاه طبع شعر داشت و بیشتر اشعارش در مدح ائمه یا نوحه می باشد. میرزا محمدکاظم صبوری هم که ملک الشعرای دربار ناصری بود پدر میرزا محمدتقی بهار است که او نیز ملک الشعرای در بار مظفرالدینشاه بود.

  


[ پنج شنبه 94/4/11 ] [ 12:18 عصر ] [ محمود گودرزی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 86
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 168112

تمزها