تمزها

داستان گربه را دم حجله کشتن... - در کار عشق ما همیشه اما بود ...
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در کار عشق ما همیشه اما بود ...
 

میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود

داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است.

پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد

و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند.

بر خلاف نظر همه ،

او میگوید که میتواند دخترک را رام کند.

خلاصه پس از مراسم عروسی ،

عروس و داماد وارد حجله میشوند و.... 

چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی میکند .

گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد.

چند بار تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور.

گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد

تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه

جدا میکند. سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار....


[ دوشنبه 92/10/16 ] [ 1:35 عصر ] [ محمود گودرزی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 86
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 167893

تمزها